مینی بوس OMG511، محصول فراموش شده ایران خودرو دیزل
سال ۸۳ یک پیشنهاد ساده در راهروی ورودی تام توسط مدیرعامل قبلی که بهتازگی مدیرعامل ایران خودرو دیزل شده بود، راه گشای مسیر جدیدی در زندگی من شد.
هرچه تام لوکس و شیک بود، دیزل مثل روستای متروک به نظر میرسید که جذابیتی برای یک تام نشین نمیتوانست داشته باشد. بهتازگی واحد طراحی خلاق را راه انداخته بودم و نامزد مدیریت پروژه موتور ال نود بودم. ولی دلم چالش اساسیتری میخواست.
به دیزل رفتم و برخلاف عرف این انتقالها، پست مدیریت قوای محرکه را رد کردم. ترجیح دادم کارشناس وارد شوم و شرکت را بشناسم؛ سه ماه بعد واحد توسعه تکنولوژی را برای انجام پروژهها راهاندازی کردم.
پروژههای بزرگی شروع شد و کجرویهای بزرگی هم متوقف! یکی از بزرگترین انحرافاتی که متوقفش کردم، قرارداد پروژهای بود موسوم به کامیون ملی؛ مملو از شبه. قرارداد با مرکز تست! مایرا بهجای یک مرکز طراحی امضا شده بود درحالیکه نماینده مایرا هم در تیم دیزل مشاور عضو هیئتمدیره بود!!!
اما توقف طراحی گرانقیمت اتاق برای شاسی اکسور، منجر به بیتوجهی به توسعه محصول نشد، شاسی ماژولار کامیون و طراحی یک اتاق فوق پیشرفته، بازسازی و ارتقای موتور ۱۲ لیتری دیزلی، ساخت چندین مدل اتوبوس گازسوز ازجمله این پروژهها بود که بعضاً به تولید انبوه رسید و چند هزار دستگاه هم تولید شد.
اما یکی از بهترین پروژهها، پروژه مینی بوس OMG511 گازسوز بود. پروژه توسط دوست خوبم؛ کاوه صراف که بهاجبار از مدیریت مهندسی اپکو خلع شده بود مدیریت شد. بهنوعی لجبازی من با مدیر خودم محسوب میشد که در نبود من بهعنوان رئیس هیئتمدیره، به مدیرعامل دستور لغو حکم وی را داده بود.
من کاوه را تا قبل از آن نمیشناختم اما موافق دخالت در شرکتهای تابعه نبودم، مأموریت من فرصتی شد تا جابجایی او انجام شود و من هم در مقابل، مدیریت پروژه را به کاوه سپردم.
نتیجه پروژه مینی بوس OMG511
کاوه با دوست هنرمندم آریا آخوندزاده و طراح خوب و هنرمند کشور، علیرضا محمدزاده کار طراحی را شروع کردند. جوانی خوشسلیقه در تیم بهعنوان طراح آزاد و مدلساز مشغول بود که بسیار خوشذوق بود. رندرها بسیار شیک و شکیل شد و کار نمونهسازی خارج از شرکت تحت حمایت مستقیم خودم آغاز شد.
محصول ساخته شده در کمتر از 45 روز، بسیار زیبا و دلنشین بود. این محصول با تعریف درست مشخصات فنی و قیمت هدف بسیار مناسب؛ قطعاً اجازه تنفس به هیچ رقیبی را نمیداد. همکار جوان البته راه خود را پیدا کرد و چندی بعد شنیدم در مرسدس آلمان مشغول به کار شده است. کمکم حتی طرحهایش برای دو محصول بسیار مهم مرسدس تجاری انتخاب شد!
با ترک دیزل، پروژهها متوقف شد و محصولات ابتر ماند و تیم هم از هم پاشید. هرچند اعضای حرفهای تیم پروژه، هرکدام بااستعداد خوبشان، به فعالیتی متمایز مشغول شدند. ولی جز حسین امینی، آنچنانکه شایسته استعداد سایر اعضا بود از آنها استفاده نشد!
به نقل از صفحه شخصی فربد زاوه
جگرم خونه خدا رحمت کند آقای زاوه عزیز دوست عزیز مهربانم افسوس افسوس